عشق بی پایان

spesial LOVE

شاید هیچ عشقی را تا ابد نتوان پنهان کرد و شاید هر عشقی دوطرفه نباشد
اما این عشق آتش به خرمن جان من زد و این شد که حال می نویسم اما چه سود ...!
یادداشتهایی برای یک سفید بخت ...
کسی که گذاشت و گذشت ...
من و یک دل شکسته...
من و آن مریم رفته ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۶ خرداد ۹۸ , ۲۳:۴۴
    عذاب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

درد بی درمان

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۳ ب.ظ

گاهی آدم ها دلگیرند و دلتنگ وآرام میخزند کنج اتاقشان...

وگاهی آنقدر دلتنگ که اگر آدم ها بدانند از نبودن هایشان خجالت میکشند

من هم دلتنگم، دلتنگ کسی که نه آمدنی است و نه رفتنی و نه فراموش شدنی 

و من چه دل بزرگ و سختی دارم که مدت هاست پای نبودن هایش مانده ام ....اما ،اما ،ای کاش بداند که چقدر سخت است ...

غذا که می خورم به یکباره یادش می افتم 

بغض می کنم با همان لقمه ی در دهانم ...

اشک های دانه درشت در چشمانم جمع می شوند ...همه به 

من نگاه میکنند ولی خودم را جمع میکنم اشک هایم را پاک می کنم  و سرم را پایین می اندازم و می گویم هیچی .

و چقدر این دوبیتی شاملو به من می آید 

آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس 

آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس 

گله یی کردم و از یک گله بیگانه شدی 

آشنایا گله دارم  ز تو  چندان که مپرس 

و با خود می گویم ای عشق کاش بمیری که غصه هایت این چنین مرا کشت...

اما عیبی که ندارد در اصل هنر در فاصله هاست ، زیادی که نزدیک شویم می سوزیم ...

شاید هم دارم یاد می گیرم که نمی آید و دلم برای نبودن هایش تنگ نشود ... اصلا اگر بیاید من چشم به راه چه کسی باشم؟؟؟

 خدا باز هم در ها و پنجره ها را برایم قفل کرده است ...

# اکرم رشنو 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۷