عشق بی پایان

spesial LOVE

شاید هیچ عشقی را تا ابد نتوان پنهان کرد و شاید هر عشقی دوطرفه نباشد
اما این عشق آتش به خرمن جان من زد و این شد که حال می نویسم اما چه سود ...!
یادداشتهایی برای یک سفید بخت ...
کسی که گذاشت و گذشت ...
من و یک دل شکسته...
من و آن مریم رفته ...

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۶ خرداد ۹۸ , ۲۳:۴۴
    عذاب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

تبعیدی

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۰ ب.ظ

"من یک تبعیدی ام"...

به جایی که...

به دنیایی که...

سکوت فریاد میزند آنقدر که حنجره اش خش برمیدارد

سرزمینی که صدا در آن جریان ندارد،هیچ چیزسکوت مطلق...

روحم در این بی رحمی عمیق زنجیر شده!!

صدایی که در گلو خفه میشود و گوشی که گدای کلمات میشود

بغضی که به خاک میسپرد شکستنش را...

دنیایی که نه چشم میبیند ونه نگاهی خوانده میشودمثل اینکه زل زده باشی به یک فصل نرسیده...وانتظاری که هیچ کس در آن سویش نیست،یک انتظار مطلقا یک طرفه‍‍...واشکی متبلور میشود اما به بلوغ نمیرسد و  به  خاک میسپرد سقوطش را از چشمه ی دریایی اش...

زندانی نیستم!!  آزادم!! 

آزادانه چون پرنده ای که در آسمان اوج میگیردو میشکند سپر تندبادها را نه چون پروانه ای که روزی هزاران بار حس زنده بودن در او احیا میشود، دوباره ودوباره بلکه مثل بچه گنجشکی که توی لانه ی چوبی اش دل میزند برای پرواز،بال میزند،بال میزنداما هیچ!!!هیچ همه فکر میکنند پرواز را یاد نگرفته!!پس مادرش کو؟؟همه به دنبال مقصری دیگر!!اما از کجا معلوم که پرواز را از خاطر نبرده باشد؟؟!!خاطره ی چگونه ی تکاندن بالهایش پشت میله های سخت فراموشی محبوس نشده باشد؟؟!!از کجا معلوم تخم باروری آرزوهایش را مار نخورده باشد؟؟!!داشتم میگفتم!!وآنقدر بال میزند که خسته از این مکرر بیهوده دوباره به خواب میرودخوابی که کسی نمیداند باید در انتظار بیداری دوباره اش ماند یا نه!؟؟!شاید تخم آزادی من را نیز ماری از دنیای خودم خورده باشد؛کسی چه میداند...؟؟!!

#اکرم  رشنو

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۱۹